افغانستاندیدگاه شما

۱۵ اگست، روز سیاه و وحشت بود!

آسواکانیوز(دوشنبه/۲۴اسد/۱۴۰۱): مقاله خالد نيكزاد از روز سقوط 15آگست ۲۰۲۱ میلادی/ من در هفته های قبل از سقوط کابل به دست طالبان که جنگ در کشور شدت گرفته بود و ولسوالی های کشور و به دنبال آن هم شهرها همه روزه یکی پی دیگر از حاکمیت دولت بیرون می شد، در طلوع نیوز بزرگترین شبکه خبری افغانستان، گزارش های از اوضاع امنیتی را آماده می ساختم.
پس از تکمیل شدن ولسوالی های کشور، سقوط شهر ها به دست طالبان چنان شدت یافت که کسی باور نمی کرد؛ هرچند همه روزه نهاد های امنیتی اطمینان می دادند که بزرگ شهرهای کشور سقوط نمی کند.
دو ماه پیش از سقوط کابل مصاحبه یی با رحمت الله نبیل رییس پیشین امنیت ملی داشتم، از او به گونه شخصی پرسیدم؟
رییس صاحب برویم یا باشیم، اوضاع واقعا چگونه است؟
” هر وقت کندهار سقوط کرد، دو شب بعد کابل سقوط می کند، یعنی شما اگر احساس امنیت نمی کنید، با سقوط کندهار از کشور بیرون شوید.”
این صحبت های رحمت الله نبیل در گوش من همیشه بود و وقتی در دفتر به همکارانم بیان می کردم کسی باور نمی کرد که چنین می شود.
تا این که پانزدهم اگست فرا رسید.
من به دلیل تهدید های امنیتی چندین ماه می شد که به خانه خود رفته نمی توانستم و شب را در دفتر سپری می کردم، بامداد روز پانزدهم ماه اگست بود که من از اتاق خود به طرف جلسه صبحانه خبر رفتم، به گونه معمول جلسه ما ساعت هشت ونیم صبح آغاز می شد و همه همکاران ما حضور می داشتند.
برخلاف روزهای دیگر به داخل شدن در اتاق خبرما، همکاران ما بیشتر به نظر نمی خورد و همه می گفتن که در شهر سراسیمه گی و ازداحام است و همکاران باقی مانده در ازدحام گیر ماندند.
جلسه ما ادامه یافت و بازهم مثل روزهای دیگر من در این روز مسوولیت آماده سازی آخرین تحولات امنیتی را داشتم و در جلسه هم مطرح شد که احتمال تغییر وضعیت حتا در پایتخت وجود دارد.
همزمان با این وضعیت که شهر مزارشریف، کندهار و هرات نیز از حاکمیت دولت بیرون شده بود؛ در دفتر ما نیز یک سراسیمه گی و نگرانی در میان همکاران ما وجود داشت و همه نگران این بودند که اگر پایتخت به دست طالبان سقوط کند؛ ممکن خطر مرگ به دنبال همه باشد.
من نیز سراسیمه شده بودم و هفته های قبل از سقوط کابل برای دریافت ویزه ترکیه درخواسته داده بودم و پاسپورت من در سفارت ترکیه بود.
در این زمان همه دنبال این بودند که چگونه یک راه نجات پیدا کنند؛ همه دست وپاچه شده بودند و من نیز ساعت ده صبح که خبر از سقوط ولسوالی های کابل رسید، دوباره به اتاق رفته و لباس های شخصی یا همان پیراهن و تنبان بر تن کردم و بخاطر بدست آوردن دوباره پاسپورتم به سفارت ترکیه رفتم. به دلیل ازدحام بیش از حد در این روز من سه بار الی سفارت ترکیه در چهاراهی زنبق پای پیاده رفت و آمد کردم، اما پاسپورت خود را نتوانستم در این روز دریافت کنم.
همزمان لحظه به لحظه در گروپ های خبری خبر از سقوط ولسوالی ها و حوزه های امنیتی کابل در دسترس من قرار می گرفت و من بیشتر از پیش نگرام می شدم. خانواده و نزدیکان ما هم نگران امنیت من بودن و تماس های زیادی دریافت می کردم.
دنبال پاسپورت به این خاطر بودم که دفتر ما تلاش داشت که یک شمار همکاران مارا به ازبیکستان انتقال بدهد؛ اما این روشن نبود که آیا من هم شامل هستم یانه، اما امید داشتم که دفتر برخورد دوگانه نکنند.
در این روز هیچ کس حاضر به مصاحبه نمی شد و من هم فقط به همکار گرافیک کار ما هدایت داده بودم تا نقشه از افغانستان را آماده کند و من گزارش خود را در استدیو ثبت کردم.
سراسیمه گی در شهر اوج گرفته بود و وقتی از دفتر بیرون می شدی و به جاده وزیر اکبرخان نگاه می کردی، فکر می کردی قیامت رخ داده است.
این وضعیت لحظه به لحظه در دفتر ما گزارش می شد و هیچ کس آرامش نداشت و نگران بودند.
مثل روزهای دیگر در همین روز هم رهبری نهاد های امنیتی با وجودی که ولسوالی های پایتخت و چندین حوزه به دست طالبان افتاده بود؛ تاکید داشتند که کابل سقوط نمی کند و رهبران حکومت هم از تلاش برای رسیدن به یک توافق صلح خبر می دادند.
روز آهسته آهسته به پایان نزدیک شد و نزدیک خبر ساعت شش بود که خبر از فرار اشرف غنی منتشر شد و همه دست و پاچه شدند؛ هرچند هرج و مرج در داخل شهر از بامداد روز آغاز شده بود؛ اما پس از فرار اشرف غنی رییس جمهور طالبان اعلام کردند که ساعت نه شب به گونه کامل وارد کابل می شوند.
در آن شب با آنکه تهدید های امنیتی برای ما بود؛ به هدایت مسوولان طلوع نیوز از دفتر بیرون شدیم و به هزار ویک نامیدی از دفتر به خانه آمدیم.
در کابل چنان وحشت بود که من هیچ تصور نمی کردم، فکر می کردم یک کابوس است.
آن شب هیچ خواب نکردم، آن بی خوابی ها وضعیت دشواری که داشتم و فکر می کردم کشته می شوم، اما روزهای بعد به کمک چندین دوست ما در اروپا از افغانستان بیرون شدم.
اکنون من یک آواره هستم و اگر در افغانستان می بودم زنده نمی بودم.
با فرار اشرف غنی نظام جمهوریت از بین رفت و نهاد های امنیتی از هم پاشید و افغانستان زیر حاکمیت طالبان رفت.
در کنار این پیامد های سقوط جمهوریت دستاورد ها، پیشرفت و زیر بنا های کشور را سخت صدمه زد، به فرارِ کتله‌وی جوانان با ظرفیت، دانا انجامید.
این یک بی برنامه‌گی رهبری حکومتی به نام اشرف غنی بود؛ فرار اشرف غنی سبب شد که در کنار از هم‌پاشیدن پیشرفت ها، فقر و بیچاره گی مردمان کشور بیشتر از پیش گسترش یابد و مردمان کشور در یک وضعیت نابسامان قرار گیرند.

مقالات مرتبط

جواب دهید

Back to top button