سهیلا سخی زاده میگوید: میکوشم تا به زنان افغانستان خدمت کنم!

آسواکانیوز(سهشنبه/۲۵عقرب/۱۴۰۰): نمایش تیاتر سیاسی هر روز در افغانستان شکل تغییر می داد و افق نامعلومی را برای تماشا کنندگان به نمایش می گذاشت. مردم افغانستان اما این نمایش نمایه تراژیدی را خوب میدانستند. سقوط بیست سال تلاش و آبادی در افغانستان و آواره شدن هزاران انسان افغان در سراسر جهان؛ فردی که نقش مرکزی این تیاتر را اجرا می کرد سال ها برای اجرایی این نمایش تمرین کرده بود تا در روز اجرا تیاتر هیچ لغزشی نداشته باشد.
نمایشنامه تیاتر سقوط دموکراسی در پانزدهم آگست در سراسر افغانستان به اجرا گذاشته شد. نمایشی که یک کشور را به بحران برد و هزاران انسان را از کشور آواره کرد. هیچ شهروند افغانستان انتظار چنین نمایشی را نداشتند؛ اما این نمایش تراژیدی روی صحنه رفت و اجرا شد.
این نمایش نشان می داد که چگونه یک ملت قربانی بازی های سیاسی یک گروه قوم گرا می شود. انسان ها چگونه به کام مرگ کشانده می شوند و دست آوردهای بیست ساله یک ملت چطور یک شبه قربانی یک بازی یک حلقه فاشیست می شود.
بخش دیگر از این نمایشنامه از آواره شدن هزاران افغان تحصیل کرده، بازرگانان، دانشجویان، هنرمندان و فرهنگیان بود که در پانزده هم آگست در سراسر افغانستان به صحنهای اجرا رفت. در میان این همه سهیلا سخی زاده دختر فرهنگی و یکی از تیاتریست که آواره شده و به دل قاره سبز به امید طلوع افق روشن پناه برده است.
من در یکی از روزهای خزانی فرانسه به دیدار او رفتم و تا از آخرین اجرای خود در شهر لیون برایم قصه کند. در نخسین نگاه او لب خند ملح و گرمی داشت؛ اما نگاهش درد بزرگی را به نمایش می گذاشت. درد بی وطنی و آوارهگی که او نمی خواست آن را در افغانستان تجربه کند.
او گفت: به آرزوی خود در افغانستان نرسیدم، اما به آینده بهتر زنان افغان تلاش می کنم. پس از سقوط کابل به دست طالبان در کنار ده ها چالش و مشکل ها، آرزوی های بسیاری از شهروندان این کشور به ویژه زنان و دختران از هم پاشید، آرزو ها و هدف که برای آن از هفت خان رستم گذشتند.
سهیلا سخی زاده نزده ساله، عضو ارشد گروه تیاتر دختران کابل است که پس از سقوط کابل به دست طالبان همانند هزاران شهروندان دیگر افغانستان مجبور به ترک وطن شد و اکنون در شهر لیون فرانسه و به دور از خانواده زنده گی می کند.
او تنها نیست، هشت تن از همکارانش در گروه تیاتر دختران کابل هم در لیون با او هستند.
شب ها و روزها به دور از وطن و خانواده برایش سخت تمام می شود. می گوید به یاد خانواده و کشورش اشک می ریزد، زیرا همانند خودش با آمدن طالبان رویای رسیدن زنان و دختران با هدف های شان از هم پاشید. او در دل نمایش تیاتر دیگر را به تماشا نشسته است که هیچ خیال نمی کرد چنین نمایش غم انگیزی را تجربه کند.
روز های سقوط کابل به دست طالبان را به یاد دارد، لحظه های که به گفته خودش تلخ ترین روزهای زندهگیش بود. او آرام صبحت می کند و با نگاهش نمایش تیاتر سقوط کابل را برای طرف مقابل تداعی می کند، نمایش که جهان نیز آن را به تماشا نشست.
سهیلا قبل از سقوط کابل به دست طالبان عضو گروه تیاتر دختران کابل بود و همزمان در آزمون کانکور شرکت کرده بود. هنوز سه روز از رسیدن او به پاریس نگذشته بود که در دانشکده روان شناسی دانشکده کابل راه یافت، اما اگر در کابل هم می بود نمی توانست به کار و زنده گیش ادامه بدهد. خوشی در چشمانش برق می زد و برای ده انسان افغانی دیگر آواره که در یک هوتل اقامت داشتند این شادی را تقسیم می کرد. اما در دل غم بزرگی را پنهان کرده بود، غم ناکامی در ادامه تحصیل و حس غربت در میان میلیون ها انسان جهان اولی.
سهیلا برایم گفت: “زیاد دوست داشتم خبرنگار شوم، تا بتوانیم صدای مردم به ویژه بانوان باشم. بانوانی که سال های سال زنده گی شان در جامعه افغانستان با خطر و چالش رو به رو بود. اما آرزوهایم دفن خاک شدند.”
سهیلا آرزویش این است که صلح در افغانستان تامین شود. آرزوی که بیش از صد سال است همه شهروندان افغانستان در دل دارند یا باخود به خاک بردند. به قول خودش این تیاتر زندگی در افغانستان بیشتر توسط خود مردم نوشته نمی شود؛ نویسنده این تیاترتراژیدی از بیرون طرح و برنامه ریزی می شود.
در افغانستان بیشتر تیاترها با ژانر خیانت، خاک فروشی، برادر کشی و قتل روی کاغذ می آید. ژانر که بیشتر مردم عام می بیند و سرنوشت شان را خود با چشم و شان می بینند. حالا سهیلا و گروه تیاتر دختران کابل در فرانسه تلاش دارند تا برای زنان و دختران افغانستان ژانر دیگری برای نمایش تعریف کنند.
در افغانستان شمار زیادی از خانواده ها به دلیل سنت های ناپسند کارکردن دختران در بیرون از خانه را ننگ می دانند؛ اما گروه تیاتر دختران کابل با این چالش ها مبارزه کردند و با سپری کردن چالش های زیاد و مبارزه با سنت های ناپسند ایستاده گی کردند.